جدول جو
جدول جو

معنی پور بزئن - جستجوی لغت در جدول جو

پور بزئن
انباشتن، ذخیره کردن، حفاری زمین توسط حیوانات همچون خرگوش
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خود را کنار کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سورچرانی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سوت زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دام داران ظروف محتوی شیر دوشیده را پس از انتقال به ظرفی دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
فشار آوردن، زور زدن، کسی را در برابر معذوریت اخلاقی قرار
فرهنگ گویش مازندرانی
کورک بزئن
فرهنگ گویش مازندرانی
مو بر بدن سیخ شدن، نق زدن، اعتراض کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرت و پلا گفتن، سخن بیهوده و نادرست گفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
همه را خبر کردن، اعلام کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
عقب زدن، کنار گذاشتن، جا باز کردن از طریق کنار زدن دیگران، فسخ معامله
فرهنگ گویش مازندرانی
پر زدن، پرواز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خنده ی شدید و ناگهانی، ترساندن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
با تبر جایی را بریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دیوانه شدن، بد جنس شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چرخیدن، دور زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تاول زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ابری و بارانی شدن هوا
فرهنگ گویش مازندرانی
پراکندن و گستردن، نرم خرد کردن کلوخ شالی زار
فرهنگ گویش مازندرانی
قدرت نمایی، زور زدن به هنگام شکم روی و زایمان
فرهنگ گویش مازندرانی
پر زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ذخیره کن زمین را حفر کن
فرهنگ گویش مازندرانی
پلک زدن، خود را جمع کردن، سر درگریبان فرو بردن، صدای شعله
فرهنگ گویش مازندرانی
آلوده به بوی مرغ بوی گوشت خام، پلک زدن ناخواسته و غیرارادی، زمانی به اندازه ی یک چشم به
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گل اندود نمودن سقف، تخته ها به صورت ضربدری به سقف میخ
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای پاشیده شدن چیزهای آبکی به اطراف، ترشح کردن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی
به پهلو افتادن، غلت زدن، واژگون کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بوجاری کردن دانه ها با طبق، پارو و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی
چیزی را با فشار در سوراخ و شکافی نهادن، فریب دادن، سرکسی
فرهنگ گویش مازندرانی
نشانه گذاری روی چوبی مخصوص برای مشخص نمودن مقدار محصول هر
فرهنگ گویش مازندرانی
جمع گشتن بدن به هنگام درد و بیماری، خاصه پرندگان که در این
فرهنگ گویش مازندرانی
مجرا و سوراخی را مسدود ساختن
فرهنگ گویش مازندرانی
فرو بردن پرندگان کشتار شده در آب داغ تا عمل پرکندن آن ها
فرهنگ گویش مازندرانی
دبه در آوردن، حقه و نیرنگ در آوردن به هنگام بازی، حقیقت
فرهنگ گویش مازندرانی